) در برابر نیروی زلزله است. به همین دلیل اصطلاح بهسازی و در حالت خاص برای نیروی زلزله، بهسازی لرزهای اصطلاح درستتری است. بهسازی در لغت به مفهوم اصلاح و اعاده وضع چیزی و در صنعت ساختمان به مفهوم احیاء یا افزودن قابلیت بهرهبرداری ساختمان و افزایش طول عمر مفید آن است. به عبارت دقیقتر بهسازی به مجموعه تمهیدات و عملیاتی گفته میشود که قابلیت انجام وظیفه یا وظایفی را در ساختمان ایجاد میکند که سازه در وضع موجود قادر به انجام تمام و کمال آنها نیست.بشر کنونی نمیتواند از وقوع زلزله جلوگیری نماید. اما میتواند با بکار گیری یکسری روشها از به وجود آمدن خسارات مالی و فجایع انسانی و همچنین آسیبهایی که ممکن است در طولانیمدت در اثر وقوع زلزله به وجود آید جلوگیری نماید. یکی از این روشها مقاومسازی سازهها در برابر زلزله است . فنترمیم، تعمیر و تقویت ساختمانها و سازههای آنها برای جوابگویی به یکی از نیازهای اصلی انسانهای یعنی نیاز به احساس ایمنی همزمان با فن ساختمانسازی به وجود آمده، پا بهپای آن تغییر و تحولیافته، رشد کرده و به همان قدمت ساختن است . بر ای دستیابی به این ایمنی است که در مورد هر ساختمان در ابتدای امر سعی میشود باکمک گرفتن از علوم و ضوابط مهندسی و به ازا صرف حداقل وقت و هزینه، میزان معینی از عملکرد مطلوب ایمنی و پایایی تأمین گردد و هرگاه به دلیل:
- عدم ارزیابی صحیح بارها و سایر عوامل مؤثر بر ساختمان و یا اثرات آنها
- بدی کیفیت مصالح مصرفی و یا بدی اجرا
- اثر عوامل محیطی یا خورندگی
- عاملهای پیشبینینشده یا استثنایی نظیر انفجار
مشخصههای موردنظر از حدی که برای انجاموظیفه سازه ضرورت دارد، تنزل نماید، از طریق ترمیم، تعمیر و تقویت، وضع ساختمان را بهبود بخشیده و به سطحی بالاتر از سطح وظیفه ارتقاء میدهند. گاه ممکن است پس از اجرای ساختمان، وظیفه سنگینتری از سازه خواسته شود و بالا رفتن سطح وظیفه تقویت سازه ساختمان را ایجاب نماید.
درواقع برای هر ساختمان، در ابتدای طرح و محاسبه یک حاشیه ایمنی (حدفاصل بین تنشهای مربوط به سطح وظیفه و حد طراحی ) در نظر گرفته میشود که کیفیت اجرا در آن نقش تعیینکننده داشته، آنر ا مشروط میسازد. بهعبارتدیگر در ابتدای امر که هنوز ساختمانی موجود نیست و فقط روی مدل ریاضی و مصالح آن کار میشود، اگر مشخصات مصالح مصرفی مناسب و روش اجرا صحیح اختیار شود، میسر است که عرض موردنظر برای حاشیه ایمنی بهآسانی تأمین و حفظ شود. ولی اگر کیفیت م صالح نازل و اجرا بد باشد، ممکن است عرض حاشیه ایمنی از همان ابتدا از مقدار مطلوب کمتر بوده و در طول زمان بهسرعت تقلیل یابد. حتی اگر صرفنظر از کیفیت اجرا، حاشیه ایمنی را ثابت فرض کنیم و آستانهای برای حداقل ایمنی منظور نماییم به دلیل پیر شدن تدریجی مصالح، و اجزای متشکله ساختمان، حاشیه ایمنی آن رفتهرفته باریکتر میشود و در انتهای عمر مفید ساختمان عرض حاشیه ایمنی به صفر میرسد.
برای جلوگیری از بروز پیش رس نارسائیها، معمولاً به نگهداری ساختمان مبادرت میشود. ولی پس از بروز آنها بسته به گستره و اهمیت نارسائیها و خرابیها و شدت و ضعف آنها، باید به عملیاتترمیم، تعمیر و تقویت اقدام گردد و اگر شدت خرابیها از حدی بیشتر باشد، ممکن است بازسازی تمامی یا قسمتی از ساختمان ضرورت یابد. بهویژه امروزه در کشورهای درحالتوسعه که امر ساختمان از اولویت خاصی برخوردار است و س اختمان سازی با سرعت چشمگیری توسعه مییابد، کمبود افراد ذیصلاح، ضعف در شناخت مسائل بنیادی فن ساختمان، عدم یا نقص ضوابط، معیارها و مقررات مربوط به ساختمانسازی، عدم رعایت ضوابط، معیارها و مقررات موجود، ضعف مهارت کارگران و تکنسینها و ضعف کیفیت کار دستبهدست هم داده و باعث میشوند که در مدتزمان کوتاهی پس از اتمام کار، ساختمانها کهنه شوند و رفع نارساییهای آنها ضرورت پیدا نماید.حال که با وجوه مختلف بهسازی آشنا شدیم به بررسی ضرورت بهسازی میپردازیم:
بهسازی، ضرورتی برای مقابله با اثر فرساینده زمان :
بهطور بدیهی، هیچچیز در جهان ابدی نیست و عمر مفیدی دارد که طی آن در اثر مرور زمان یا علل دیگر فرو پایگی پیداکرده و بالاخره از حیز انتفاع میافتد. ساختههای دست بشر ازجمله ساختمانها، مصالح و فرآوردههای ساختمانی هم از این قاعده مستثنی نیستد. عمر مفید ساختمانها به عوامل مختلفی ازجمله کیفیت طرح، کیفیت اجرا (که خود تابع کیفیت مصالح و کیفیت کاربرد آنهاست)، کیفیت رویارویی با شرایط محیطی، کیفیت بهرهبرداری و بالاخره کیفیت نگهداری بستگی دارد. هرچند با طراحی خوب و مناسب با شرایط محیطی، با اجرای خوب و بهرهبرداری و نگهداری صحیح میتوان پدیدار شدن فرو پایگی را به تأخیر انداخت و عمر مفید را طولانیتر کرد، ولی درنهایت از عوارض پیری و فرسودگی گریزی نیست. بهعبارتدیگر نمیتوان چیزی ساخت که فرو پایگی پیدا نکند ولی میتوان با رعایت نکات فنی سرعت و دامنه فرو پایگی را کاهش داد.
با توجه به مطالب فوق و با عنایت به اینکه هر ساختمان باید ویژگیهای حداقلی را دارا باشد تا بتواند مورد بهرهبرداری قرار گیرد، در طراحی ساختمانها برای آنها یک سطح وظیفه در نظر میگیرند که متضمن ویژگیها و قابلیتهای حداقل موردنیاز است. ولی برای اینکه باگذشت زمان و با وارد شدن اندک خدشهای، ساختمان قابلیت بهرهبرداری خود را از دست ندهد، طراحی در سطح بالاتری انجام میپذیرد که اصطلاحاً به آن سطح طراحی گفته میشود و فاصله بین سطح وظیفه و سطح طراحی، حاشیه ایمنی نام دارد.
باگذشت زمان بهتدریج ویژگیهای ساختمان تقلیل یافته و حاشیه ایمنی آن باریکتر میشود و وقتی این ویژگیها به سطح وظیفه رسیده و از آن تنزل نمود، عمر مفید ساختمان به پایان میرسد و ساختمان از حیز انتفاع میافتد.
ضرورت بهسازی از دیدگاه سوانح و حوادث :
احتمال تقلیل قابلیت ساختمان در اثر سوانح و حوادث را نیز نباید ازنظر دور داشت. گاه اتفاق میافتد که ساختمان در اثر زلزله، جاری شدن سیل و یا بروز یک آتشسوزی یا مشابهات آنها کیفیت مطلوب خود را از دست میدهد و حاشیه ایمنی آن باریکتر میشود و حتی ممکن است ساختمان بهطورقطع غیرقابل بهرهبرداری گردد.
بهسازی، هنری به قدمت انسان و ضرورتی برخاسته از نیاز غریزی اوست:
میدانیم که بهعنوان یک اصل، انسان حاضر نیست آنچه را که بهزحمت به دست میآورد بهسادگی از دست بدهد و کوشش میکند حتیالمقدور جلو فرو پایگی را گرفته و با جبران فرو پایگیهای احتمالی و از طریق رفع آنها، یعنی بهسازی، عمر مفید آنچه را در اختیار دارد افزوده و از آن به نحو احسن و بهینه استفاده کند. این حکم کلی، شامل حال ساختمانها هم میشود.
این تلاش و کوشش انسان، درگذشته برای حفظ فضاهای زیست و کار جریان داشته و امروز نیز جریان دارد و به همین ترتیب میتوان پذیرفت که بهسازی همزاد ساختن است، یعنی از موقعی که انسان یاد گرفت برای خود سرپناهی بسازد، پا بهپای آن، بهسازی را هم فراگرفت. چه وقتی انسان هنوز ساختن را نمیدانست و از غارها و مامن های طبیعی برای زندگی و حفاظت خود در برابر عوامل جوی و حیوانات استفاده میکرد، بهتدریج بهسازی این فضاها را یاد گرفته بود.
نقاشیهای موجود بر دیوارهای غارهایی را که محل سکونت انسانهای اولیه بودهاند، علاوه بر آثار هنری باقیمانده از آن دوران، میتوان نوعی بهسازی تلقی نمود که بهمنظور مطلوب کردن فضای زیستی بهعملآمده است . بهعنوان جمله معترضه میتوان گفت که اگر ساختن را فن تلقی کنیم، بهسازی نوعی هنر است، همانطور که اگر خیاطی را فن بدانیم، رفوگری هنر است و رفوگری قالی هنر اندر هنر است، زیرا قالیبافی خود فن و هنر توامان میباشد. این هنر بهسازی بازندگی انسان عجین بوده و برای پاسخگویی به یک نیاز غریزی انسان، که احساس آرامش و امنیت است به وجود آمده و تا به امروز هم نقش خود را از دست نداده است.
ضرورت بهسازی ازلحاظ حفظ محیطزیست:
امروزه مسائله بهسازی از دیدگاه حفظ محیطزیست هم یک ضرورت تلقی میشود، زیرا ریختن نخاله حاصل از تخریب هر ساختمان و برداشتن مصالح از منابع محدود کره خاکی ما برای ساختن ساختمانی بهجای آنچه تخریبشده، به محیطزیست آسیب میرساند و با اقدام به بهسازی میتوان ساختمانهای تخریبی و درنتیجه حجم نخاله حاصل از تخریب و حجم مصالح لازم برای بازسازی و نوسازی را کاست و بهاینترتیب به حفظ محیطزیست کمک نمود.
ضرورت بهسازی از دیدگاه طراحی ساختمانها در برابر زلزله:
در نسل جدید آییننامههای طراحی ساختمانها در برابر زلزله، تصریح میشود که ایمنی در برابر زلزله امری نسبی و با رعایت ضوابط و قیود آییننامهای نمیتوان به ایمنی مطلق در برابر زلزله دستیافت بهطوریکه در هیچ زلزلهای هیچ سازه و ساختمانی، هیچگونه آسیبی نبیند و با عنایت به اینکه:
- یک زلزله با بزرگی مشخص، در نقاط مختلف، شدتهای مختلفی دارد و بزرگترین شدتها در منطقهای بسیار محدود، حول مرکز زلزله پدیدار میشوند و بهتدریج که از این منطقه دور میشویم، شدت زلزله بهسرعت کاهش مییابد(مگر در محل گسل)
- هزینه ایمنسازی ساختمانها و سازه آنها در برابر زلزله با تقلیل احتمال آسیب دیدن ساختمان و سازه، بهصورت تصاعدی افزایش مییابد.
- هنوز نمیتوان نیروهای زلزله را با دقت ریاضی برآورد کرد.
- بادانش امروز بشر، به صفر رساندن احتمال آسیب دیدن ساختمانها از زلزله، حتی با هزینههای غیرمعقول، غیرممکن است.زیرا نیرویی که کوههای پر صلابت و پوسته زمین را میشکافد، میتواند همه تمهیدات را بیاثر سازد.
- حتی اگر بتوانیم نیروهای زلزله را کاملاً دقیق برآورد کرده و با صرف هزینههای هنگفت، احتمال آسیب دیدن از زلزله را به صفر نزدیک کنیم، تعداد قلیلی ساختمان خواهیم داشت که همه امکانات را بلعیدهاند و این با منطق زندگی اجتماعی و امکانات موجود هماهنگی ندارد.
در آییننامهها و مقررات جدید طراحی سازهها و ساختمانها در برابر زلزله، با برداشتی احتمال اندیشانه و با قبول خطر آسیب دیدن بسیار شدید، حتی در هم شکستن کامل کسر کوچکی از ساختمانها، احتمال حسابشده و مشخصی را برای آسیب دیدن بقیه ساختمانهای مینامند، میپذیرند و فقط ساختمانهای معدودی را، که (Dissipative) متعارف، که آنها را ساختمانهای خللپذیر و یا خدشهپذیر ازلحاظ زندگی اجتماعی، وضع ویژه و اهمیت خاصی دارند یا آسیب دیدن آنها، نظیر مخازن مواد شیمیایی سمی و مهلک یا نیروگاههای اتمی، باعث لطمات گسترده و فراگیر میشود، از ساختمانهای متعارف مستثنی میکنند. این نوع ساختمانها را در مقام مقایسه با نوع مینامند که احتمال بروز خرابی در آنها بسیار اندک است، بدون اینکه به صفر برسد. (Non dissipative) اول، ساختمانهای خللناپذیر در این آییننامهها به ازای پذیرش احتمال بروز نارسایی در ساختمانها، شرایط و محدودیتهایی در نظر گرفته میشود که با رعایت
آنها میتوان امیدوار بود که در زلزلههای شدید، ساختمانها و سازه آنها در محلهایی از پیش تعیینشده محدودی آسیب ببیند، بدون اینکه درهمشکسته و فروبریزد، بهطوریکه جان و مال مردم حفظشده و بعلاوه با صرف هزینههای معقول و در مدتزمانی متعارف بتوان ساختمان و سازه آن را بهسازی نموده و دوباره قابل بهرهبرداری نمود.
بهعبارتدیگر در طراحی ساختمانها در برابر زلزله ، میپذیرند که در موقع زلزله، برخی قسمتها نقشی نظیر نقش فیوز در مدارهای الکتریکی را ایفا کرده و باتحمل آسیبها، نیروهای زلزله را جذب و مستهلک نمایند و پسازاینکه موج حادثه از سرگذشت، این قسمتها بهسازی شده و به حالت قبل از زلزله برگردانده شوند. این در آییننامهها واردشده و پذیرفتهاند که در زلزلههای (Ductile) همان مقولهای است که امروزه تحت عنوان سازههای شکلپذیر شدید، در نقاط مشخصی از سازه ساختمانها، مفصلهای خمیری تشکیل شوند و بخش عمده انرژی ناشی از زلزله را با تغییر شکلهای خمیری مستهلک نمایند. اما این قسمتها طوری باشند که بهسادگی بتوان آنها را بهسازی کرد. بهاینترتیب، بهسازی بهعنوان جزء لاینفک طراحی سازهها در برابر زلزله درآمده و از این دیدگاه هم یک ضرورت تلقی میشود نه یکتفنن !
بهسازی، ضرورت زمان:
میدانیم که روزبهروز به حجم و عمر ساختمانها (شامل پلها و تمام تأسیسات زیربنایی) که از دیدگاه اقتصادی بسیار با ارزشاند و بخش عمدهای از ثروت ملی کشورها را تشکیل میدهند، افزوده میشود، ولی امکانات لازم برای جایگزینی آنها به همان نسبت افزایش نمییابد. با توجه به این واقعیت، عدهای معتقدند که باکم شدن آهنگ رشد جمعیت و میل کردن آن به سمت صفر در کشورهای توسعهیافته، آغاز قرن بیست و یکم با کاهش ساختوساز و افزایش بهسازی آنچه فعلاً موجود است، همراه خواهد بود.
بهسازی و جلوگیری از آسیبهای اجتماعی و بزهکاری پس از وقوع زلزله :
با بررسی دقیق آسیبهای اجتماعی و بزهکاری جوانان پس از زلزله و ترسیم آن برای افراد جامعه میتوان حس لزوم بهسازی را در آنها تقویت نمود. نتایج تحقیقات انجامشده پس از زلزله بم نشاندهنده آن است که انطباق خوبی مابین اطلاعات کتابخانهای و مشاهدات و برداشتهای مربوطه در این زمینه وجود دارد. با توجه به اینکه تبعات پس از زلزله ناشی از آثار روحی روانی میتواند تا مدتها جامعه را تحت تأثیر قرار دهد، ازاینرو میتوان با انجام بهسازی آسیبهای اجتماعی و بزهکاری جوانان پس از زلزله را تا حدود قابلتوجهی در جامعه کاهش داد.
جلوگیری از اختلالات روانی و استرس در افراد بحرانزده از طریق بهسازی و مدیریت قبل از بحران:
اگرچه تلاش متخصصان پزشکی درگذشته توانست انواع بیماریهای فراگیر را ریشهکن کند و جاندهها هزار انسان را نجات دهد، امروزه باید این انگیزه در جامعه مهندسی ایجاد شود تا با بهکارگیری انواع روشهای بهسازی بتوان علاوه بر نجات جان انسانها، از طیف گستردهای از مشکلات روحی روانی که پس از وقوع زلزله بروز میکنند جلوگیری نمود. سازندگی، آبادانی و بازگشت به زندگی عادی از مهمترین نیازهای یک جامعه زلزلهزده میباشد. اما همانطور که مطالعات نشان میدهد، اختلالات روانی و استرس از انجام مطلوب این فعالیتها جلوگیری مینماید.
حال که بهضرورت مقاومسازی پرداخته شد این سؤال مطرح میشود که اساساً چه ساختمانهایی نیاز به مقاومسازی دارند و مقاومسازی وظیفه چه کسانی است؟
پاسخ به این سؤال از دو دیدگاه علمی و عملی قابلتأمل است. از دیدگاه علمی تمام ساختمانهایی که بر اساس اصول و ضوابط حال حاضر آییننامههای طراحی ساختمانها اجرانشدهاند نیاز به مقاومسازی دارند، که خود دودستهاند:
آنهایی که قبل از تدوین آییننامههای مربوط طراحی و اجراشدهاند و در زمان اجرای آنها آییننامهها و مقررات موردنیاز در کشور وجود نداشت.
آنهای که در سالهای اخیر ساختهشدهاند اما متأسفانه به دلیل قصور کارفرمایان و عدم اطلاع آنها از اصول ساختوساز ، دست مهندسان متعهد را از کار کوتاه کرده (و میکنند) و به همین دلیل مسائل فنی لازم رعایت نمیشود و یا به دلیل عدم دسترسی به مصالح و دانش فنی مناسب (در روستاها و مناطق دورافتاده) امکان رعایت اصول فنی وجود ندارد. از دیدگاه عملی ، امکان مقاومسازی تمام
اینگونه ساختمانها به لحاظ زمان، هزینه و راهکار اجرایی وجود ندارد، چراکه بهاینترتیب تقریباً باید تمام کشور را دوباره ساخت. بنابراین باید مقاومسازی را محدودتر کرد.در این رابطه جا دارد ساختمانها را به چهار دسته تقسیم کنیم:
- ساختمانهای حیاتی که به دلیل نوع کاربری و استفادهای که دارند امکان انتقال تجهیزات را نداشته و از طرفی باید عملکرد خود را بعد از زلزله نیز حفظ کنند، مانند مراکز درمانی، ایستگاههای مخابراتی و تلویزیونی، مراکز امنیتی، پالایشگاهها و…..
- ساختمانهایی که در حال حاضر شرایط خاصی ندارند اما بعد از زلزله بهعنوان مراکز خدماتی و کمکرسانی موردنیاز میباشند و لازم است حتماً سرپا باشند مانند برخی سولهها، مساجد، مدارس، مراکز مدیریت کلان، مراکز مدیریت بحران و…..
- ساختمانهایی که قبل و بعد از زلزله اهمیت خاصی ندارند ولی در صورت آسیب تلفات جانی زیادی در پی خواهد داشت، مانند مراکز عمومی، استادیوم، برجها و…..
- ساختمانهای معمولی که هیچکدام از موارد فوق را شامل نمیشود، مانند منازل مسکونی، ساختمانهای اداری و تجاری معمولی و…
اهمیت و نیاز مقاومسازی از دیدگاه کلان به ترتیب از شماره یک آغاز و تا شماره چهار کاهش پیدا میکند .مقاومسازی دسته یک و دو کاملاً به عهده و وظیفه دولت میباشد. دسته سوم بین دولت و کارفرمایان خصوصی(مردم) مشترک بوده و دسته چهارم کاملاً به عهده مردم میباشد.
نکته مهم در اینجاست که در مقاومسازی دسته یک و دو تقریباً تأثیر مستقیم در کاهش تلفات زلزله نداشته و تنها مقاومسازی دسته سه و چهار است که در کاهش مستقیم تلفات زلزله نقش دارند. اما بدیهی است که هزینه و زمان لازم برای مقاومسازی دسته سه و چهار بهقدری زیاد است که عملاً این امر را غیرممکن ساخته و به همین دلیل است که توجه دولت به دسته یک و دو و در موارد کمی به دسته سوم معطوف شده است. درنتیجه به اینجا میرسیم که در حال حاضر که دولت دستبهکار مقاومسازی شده است باید توجه خود را معطوف به ساختمانهایی بکند که یا در دسته یک هستند و یا در دسته دو، و مقاومسازی ساختمانها و مراکز شخصی به عهده خود افراد است و دولت صرفاً میتواند تسهیلات و قوانین لازم را در اختیار قرار دهد.
روش و هزینه انجام مقاومسازی:
در حال حاضر در کشور ما تنها مرجع مقاومسازی دستورالعملی است که توسط سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور با همکاری پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، تحت عنوان دستورالعمل بهسازی لرزهای ساختمانهای موجود تدوینشده است.
متأسفانه روش اجرای این دستورالعمل هنوز بهطور کامل برای کارشناسانی که از آن استفاده میکنند مشخص نیست و هنوز مراکز مختلف در خصوص نحوه استفاده از آن توافق ندارند و متخصصان امر به سلیقه خود آن را اجرا مینمایند .هرچند سازمان مدیریت با برگزاری دورههایی سعی دارد آموزشهای لازم را به کارشناسان بدهد،ولی برای ساختمانهای شخصی هنوز تجربه مقاومسازی کاملی وجود ندارد. اگرچه مراجعه به مهندسانی که قبلاً این کار را در پروژههای دولتی انجام دادهاند میتواند مفید باشد.
مراحل انجام مقاومسازی به این صورت است:
- ابتدا بازرسی از ساختمان و ارزیابی اولیه و کیفی انجام میشود.
- بازرسی کامل و مطالعات کمی :در این مرحله احتمالاً انجام برخی آزمایشات یا کندهکاریها در ساختمان ضروری است .در این مرحله نیاز یا عدم نیاز ساختمان به مقاومسازی مشخص میشود.
- ارائه طرح مقاومسازی :پس از انجام مطالعات کمی و در صورت نیاز، طرح مقاومسازی ساختمان بهصورت نقشه و دستور کار ارائه میشود.
اجرای طرح مقاومسازی:
ممکن است در این مرحله برخی از قسمتهای ساختمان بهصورت موقت تخلیه شود. در ساختمانهای شخصی بسته به نوع ساختمان و تعداد طبقات و … ممکن است نیاز به تخلیه کامل ساختمان باشد.
هزینه انجام مقاومسازی سه قسمت است:
- هزینه مراحل یک و دو فوق که تقریباً برابر هزینه طراحی مجدد ساختمان است.
- هزینه مرحله سوم بسته به نوع ساختمان و نوع مقاومسازی موردنیاز متغیر است و ممکن است از یکت ا چند برابر هزینه طراحی ساختمان باشد.
- هزینه اجرا :کاملاً بستگی به طرح مقاومسازی دارد ولی معمولاً هزینه این کار نسبت به همان مقدار عملیات اجرایی در ساختمانهای در حال ساخت بیشتر است.
نتایج مقاومسازی تا چه حد قابلاطمینان است؟
در اینجا نکتهای وجود دارد که شاهکلید بسیاری از مشکلات ساختمانسازی کشور ما است .بهطورکلی از دیدگاه کارشناسی در سطح بالایی میتوان به نتایج کار مقاومسازی اطمینان داشت، مخصوصاً در ساختمانهای معمولی، چراکه هدف از مقا و م سازی در اینگونه ساختمانها صرفاً ایمنی جانی است و دستیابی به این هدف بسیار سهلتر از دستیابی به اهداف مقاومسازی در ساختمانی مانند مخابرات است که در آن تمام دستگاهها و سیستمهای پیشرفته و حساس نیز باید در حین و بعد از زلزله به کار خود ادامه دهند.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا باوجوداینکه مهندسان و پیمانکاران و کارفرمایان تغییری نمیکنند، طراحی و اجرای ساختمانها معمولاً غیر ایمن است اما به مقاومسازی میتوان تا حد زیادی مطمئن بود؟ پاسخ در اینجاست که به دلیل علمی بودن و تخصصی بودن و از همه مهمتر جدید بودن بحث مقاومسازی، کارفرمایان و پیمانکاران هیچگونه ادعایی مبنی بر مهارت تجربی در این زمینه ندارند و کار در دست مهندسان واقعی است و علاوه بر آن کارفرمایانی به مقاومسازی دست میزنند که حساسیت خاصی به این موضوعات قائل هستند و این باعث میشود مهندسان راحتتر کار خود را انجام دهند. درحالیکه در ساختمانسازی که آنهم کاری بسیار علمی و دقیق است، متأسفانه بهغیراز مهندسان، همه مدعی هستند و حاصل کار را میبینیم. طرحهای مقاومسازی دولتی چه نتایجی در بردارد؟
همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره شد، طرحهای مقاومسازی دولتی هیچ تأثیری در کاهش خسارات و تلفات زلزله ندارد و تنها دو نتیجه عمده را در بر خواهند داشت :اول افزایش قدرت رویارویی با بحرانهای پس از زلزله و دوم کاهش خسارات مالی به بدن ه دولت .البته تعدادی پروژههای مقابله با زلزله در بخش شریانهای حیاتی در دست انجام است که انجام دادن و به ثمر نشستن آن پروژهها میتواند تا حدودی به کاهش تلفات جانی و خطرات زلزله منجر شود. در خصوص طرحهای مقاومسازی دولت باید گفت که انتخاب ساختمانهایی که باید مقاومسازی شوند بر اساس یک طرح جامع انجامشده و میشود که این طرح از دیدگاههای مدیریت بحران وامداد و نجات بسیار ناقص و معیوب است.
بهطوریکه در عمل گاهی شاهد مقاومسازی ساختمانهایی هستیم که به نظر نمیرسد در یک طرح جامع و هدفمند نیازی به مقاومسازی داشته باشند. نکتهای که بار دیگر نیاز به آن اشاره دارد این است که دولت در حالی دست به مقاومسازی و صرف بودجههای زیادی در این زمینه میزند که مشکل اساسی شهرهایی مانند تهران آمار بالای تلفات و خسارات در صورت وقوع زلزله است و با این روشها نمیتوان آمار تلفات را کاهش داد. بهتر است همزمان و بهصورت موازی بودجههایی اختصاص داده شوند که بتوانند درزمینهٔ کاهش خسارات جانی نیز مثمر ثمر واقع شوند .البته این بودجهها باید فراتر از پخش چند برنامه کوتاه تلویزیونی و چ اپ چند پوستر و کتاب باشد.
نتیجهگیری:
ازآنچه گذشت نتیجه میشود که به دلایل مختلف، ترمیم، تعمیر و تقویت سازهها ضرورت مییابد و به کمک این عملیات میتوان از سرعت پیر شدن سازهها کاسته، از تنزل حاشیه ایمنی و قابلیت بهرهبرداری آنها جلوگیری نمود و عمر مفیدشان را افزایش داد. اما باید توجه داشت علیرغم اینکه این عملیات کارساز بوده و از طریق انجام آنها افزایش حاشیه ایمنی و تقلیل سرعت پیر و کهنه شدن ساختمان میسر است، ولی بهطورکلی، عملیاتترمیم، تعمیر و تقویت و بازسازی عمدتاً جنبه زد و خوردی دارد و معمولاً بسیار دست و پاگیر، طولانی و پرخرج است و با توجه به اینکه عملیات به عوامل متعددی بستگی دارد، که برخی از عوامل مزبور تا قبل از شروع عملیات اجرایی قابل حدس و شناسایی نیستند، اغلب نمیتوان پیشاپیش مدتزمان لازم برای انجام عملیات و هزینه مربوطه را بهدرستی برآورد نمود. مجموعه این نکات منفی ایجاب مینماید که برخورد با عمیات بهسازی، بااحتیاط انجام گیرد و سعی گردد نیاز به عملیاتترمیم، تعمیر و تقویت سازه ساختمانها به حداقل رسانده شود. برای این منظور باید از لحظه شروع طراحی مسائله کهنه شدن ساختمان مدنظر باشد.
این مقاله به همت علی صدر ممتازی، میر علی محمد میرگذار لنگرودی، سعید ابوالقاسمی تهیه شده است.